آيهانآيهان، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

آیهان

آیهان و مهد کودک

1390/10/13 1:20
نویسنده : پریسا و هادی
1,235 بازدید
اشتراک گذاری

من دوباره اومدم . سلااااااااام .

نی نی کوچولوها وااااااای من دارم میرم مهد کودک . آخه مامانم باید از اول دی 90 میرفت اداره . مامان و بابام کلی واسم دنبال پرستار کودک گشتن تا بیاد خونمون از من مواظبت بکنه ولی نشد . بعد قرار شد من برم مهدکودکی که نزدیک محل کار مامانه . از اول دی ماه من تو مهدکودک رفتم . وای چقدر نی نی اونجاست . اسم مهدکودکم نورچشمان هستش . خانوم شفق مدیرمونه خاله فریده هم مربی منه . نمیدونین چقدر مهربونه . واسم شعر میخونه , بهم سرلاک میده , باهام بازی میکنه و کلی به من اونجا خوش مگذره . ( آهویی دارم خوشکله فرارکرده زدستم * کاش که اونو میبستم ؛ آی خدا چیکار کنم آهومو پیدا کنم ) این هم یه شعر خوشکل که از مامان پریسا یاد گرفتم .  

 

آیهان تو مهدکودک 12/10/90

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بزرگي
13 دی 90 16:31
ماشالله چقدر بزرگ و آقا شدي پسر قند عسل چقدرم اسباب بازي داري خوش بحالت.
دکتر عباسعلیزاده
14 دی 90 18:41
سلام عزیزم. خوشحالم که سالم، سرحال و قوی هستی . امیدوارم در پناه خدا و زیر سایه پدر و مادر زحمتکش و محترمت به سلامت بزرگ بشی و ما هم از طریق این وبلاگ شاهد بزرگ شدنت باشیم. خداحافظ کوچولوی دوست داشتنی. من اونی ام که واسطه بود تا از طرف خدا تو رو به پدر و مادرت هدیه بده.
rana
21 دی 90 8:53
جيگرتو بخورم مننننننننننننننن


مامان مرضیه
24 اردیبهشت 91 14:30
سلام عالی بود خوشحال میشم به وبلاگ پسر کوچولوی من هم سر بزنید http://fereshteyeman.blogfa.com
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیهان می باشد